رقص آتش

<<دفتر خاطرات مشترک مهتاب و محمد رضا>>

رقص آتش

<<دفتر خاطرات مشترک مهتاب و محمد رضا>>

سلامی دوباره

من برگشتم.به خاطر غیبت طولانیم منو می بخشید؟خوب می دونم چی میگین...میگین خجالت نمی کشی بعد چند وقت تلک تلک اومدی؟...خوب باشه خجالتم می کشم!!الان من قرمزممثال لبو!!!!خوب خوب بسه!یه کم تشویقم کنین!بابا من اومدم باز اومد!!!

خوب بسه ابراز احساسات!والا راستش یکی از دلایلی که نمی اومدم این بود که از نظر روحی توی خونه شدیدا تحت فشارات همه جانبه بودم!بابام از یه طرف.مامانم از طرف دیگه.و بقیه هم جای خود دارن!هرکس از یه جا ناراحت بود با ما تصفیه حساباشو می کرد!اه ولش کن!

واقعا صدام دیگه در اومده و افتادم به غرغر کردن.خوب می خوام برم خودمو به ممد کلینیک نشون بدم!بچه ام از دست من غمباد گرفته!همه اشششششششش تقصیر منه!!!

محمد رضای من دوستت دارم واقعا شرمنده که این چند وقته اوفتادم به آب روغن قاطی کردن!

واقعا نمی دونم چجوری توی روت نگاه کنم!منو می بخشی؟!
قول می دم درست کنم خودمو!قول شرف!

تو هم یه قول بده!دوستم داشته باشی تا همیشه!چون بدون تو من مردم!تو تولد دوباره ی منی!

مهتاب تو...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد