رقص آتش

<<دفتر خاطرات مشترک مهتاب و محمد رضا>>

رقص آتش

<<دفتر خاطرات مشترک مهتاب و محمد رضا>>

تنهایی.....

سلام ...

سلام......خوبین همگی......؟؟؟!!

خیلی امروز دلم گرفته .....چون امروز میخواستم عشقمو ببینم اما........اره نشد...

خودم به تنهایی رفتم به دریم با یه دسته گل ......دسته گل رو جای مهتاب گذاشتم و یه قهوه ترک سفارش دادم و نشستم به گریه کردن تو کافه........

روز سختی برای من بود چون از دریم که امدم بیرون ...... خدا برای هیچکس نیاره یه موتور سوار دو نفر بودند امدند جیبم رو خالی کردن رفتن ...... به همین سادگی.....  به همین ......از  بعد از ظهر تا الانهم که دارم مطلب رو مینویسم ساعت 22:55 دقیقه است هر چی زنگ یا پیامک میزنم جوابی نمی گیرم.......

 

      ***  دوستای خوبم قدر همدیگر رو بدونید با هم باشید از خوشی هاتون لذت ببرید  ***

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد