رقص آتش

<<دفتر خاطرات مشترک مهتاب و محمد رضا>>

رقص آتش

<<دفتر خاطرات مشترک مهتاب و محمد رضا>>

آتش سوزی

سلام  سلام

خوبین؟خوشین؟سلامتین؟

خدا از دهنتون بشنوه ما که امروز قاط زدیم خفن! جاتون  خالی انقدر حرص خوردم که خدا می دونه.البته مربوط به محمد رضا نبودااااا!اصلا خدایی نکرده ایشون که ما رو اصلا اذیت نکرد!فقط قاط زد منم که حساس!

قضیه از اینجا شروع شد که امروز مادر  بنده بشور بسب راه انداخته بود مارو هم مجبور کرد بریم تو مطبخ.

کلی حمالی فرمودیم.کلی غرغر شنیدیم ! بسی لذتها بردیم از خر حمالی!

موبایل منم که اصلا زنگش ضعیف نبود! منم که گوشم کر نبود!

حاج آقای ما زنگ زده بود و من هم نشنیده بودم.بالاخره چشمم دید که زنگ زده! نشستم پای تلفن زنگ زد!

اوه اوه آقا عصبانی خفن!هم عصبانی هم ناراحت!بنده هم که خوش خیال خندان و شاد فکر کردم به خاطر بنده ناراحته!
یهو گفت من دیگه کم اوردم!
منو می گی؟یهو مات و مبهوت مونده بودم  که چی شده!
هی گفتم چی شده اونم گفت بعدا می گم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بنده هم قاطی فرمودم!(خصوصیات مرداد ماهی من کار دستم داد به علاوه ی یه مقداری هم حس فضول درد)
بالاخره معلوم شده دوست دختر قبلیش زنگ زده!

منو می گی ؟!حسود شده!داغ کردم!البته سعی کردم جیغ نزنم!

اونم تعریف کرد که دختره زنگ زده به محمدرضا که من دارم خطم رو می فروشم و از این حرفا بعدشم یه پسره گوشی رو ازش گرفته!
منم دیگه داغ کردم ! حداحافظی کردیم.باز زنگ زد منم جواب ندادم اس ام اس بازی کردیم ! معذرت خواهی و این حرفا!منم خوب آشتی کردم اما دیدم نمی شه گفتم تلفن دختر رو بده من اونم گفت ارزششو نداره.بعدش داشتم می حرفیدیم دختره اس ام اس داد!منم یه اس ام اس دیکته کردم به محمد رضا اونم فرستاد واسه دختره!اس ام اس زدن همانا آتش سوزی همان! دیگه صدای دختره در نیومد.

متن اس ام اس :

واست متاسفم.هر جور دوست داری فکر کن.من یه زمانی فکر می کردم دوستت دارم اما عادت کرده بودم دوستت نداشتم.الان دارم دوست داشتن رو تجربه می کنم و کسی توی زندگیم هست.واقعا بچه ای واسه ی مهتاب که تعریف کردم کلی باهم بهت خندیدیم می خواست زنگ بزنه نصیحتت کنه من نذاشتم گفتم ارزش نداری!

احتمالا همین کارشو ساخت .نمی خوام دهنمو باز کنم و دقیق بگم چی شده بود.چون بیشتر هم حرسم می گیره هم خنده ام!

خدا یه عقلی به این بده یه پولی به ما!نمی دونم توی مغزش چی میگذره  اما هر چی که هست اونقدر بچه گونه است که آدم شرم می کنه بخواد بگه.

به هر حال محمد رضا دوستت دارم با همه ی مشکلات و حرفها!

امیدوارم هیچوقت دیگه این چیزا پیش نیاد.

فعلا

نظرات 1 + ارسال نظر
محمدرضا شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:30 ب.ظ

واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای فدات بشم چقدر گلی .
عزیزم به خاطر کار امروز منو ببخش قول میدم قول میدم قول میدم دیگه تکرار نشه ....
دوست دارم......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد