رقص آتش

<<دفتر خاطرات مشترک مهتاب و محمد رضا>>

رقص آتش

<<دفتر خاطرات مشترک مهتاب و محمد رضا>>

دوستت دارم .....

کاش میشد با شقایق حرف زد کاش میشد آسمان را لمس کرد .... کاش میشد مثل یک غنچه شکفت ..... کاش میشد زندگی را گرم کرد ... کاش میشد تا بباری مثل ابر .... کاش میشد سبز باشی چون درخت ... کاش میشد واژه واژه  .شعر شد ... کاش میشد از قفس آزاد شد .... کاش میشد عشق را تقسیم کرد ...... کاش میشد عشق را تفسیر کرد.... کاش میشد شعر عشقی را سرود .. کاش میشد از لب دل گل ربود.

                 1425

 از اینکه می توانم همدمت باشم خدا را شکر می گویم و یا اینکه شریک ماتمت باشم خدا را شکر می گویم تو خود در چشم من خواندی که از تنها نشینی سخت بیزارم همینکه خاکسار مقدمت باشم خدا را شکر می گویم خدا را شکر می گویم که در قلبم تو را دارم ، تو را دارم از اینکه تا ابد بیش و کمت باشم خدا را شکر می گویم تو میدانی که من هم مثل تو صد غصه خون جگر دارم همینکه من خریدار غمت باشم خدا را شکر می گویم به آن پروردگار واحد و تنها هزاران مرتبه سوگند از اینکه می توانم همدمت باشم خدا را شکر می گویم....

 

نظرات 1 + ارسال نظر
۱۱۱۴ جمعه 30 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:44 ب.ظ http://1114.blogsky.com

چقدر زیبا

مرسی دوست خوبم .... بازم به ما سر بزن......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد